هورمون و ذهن...

ساخت وبلاگ
یه پسری هست خیلی خفن...اقا...مدیر...پر انرژی...باهوش...باشعور...مهربون...دنیا دیده...پولدار... اصلا جامع الخصال.... این پسر یه دوست دختر داره که امریکاست و سالهای ساله که با همن به قصد ازدواج و خانواد هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 10 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:14

به قول سحر ولدبیگی تو خندوانه....

اقا من حساسم...هی نگید حساسی حساسی...خوب حساسم...پس بهم گیر ندید دیگه....


همیشه هر وقت دیگران میخوان خودشون رو بی تقصیر جلوه بدن جوابشون اینه که تو حساسی!!!

عزیزم...گیریم که من حساس....اما این چیزی از غیر قابل اعتماد بودن تو کم نمیکنه....

تو این حساسیت رو تحریک میکنی تا شعله ور بشه....

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 31 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:14

شب عید نوروز بود...

من دلم خوش بود و گفتم شام با من...

گفتن نه بار بعد با تو...

امروز بهم پیام دادن شنبه برای بالای ۲۰ نفر شام لازمه و بپز بیار!!!

من میترسم....

من استرس دارم....

گفته بودم ته چین میپزم...

باید برم خرید...ظرف دارم؟ مواد لازمو دارم؟ 

باید تخم مرغ و ماست و مرغ و برنج بخرم که کم نشه....

نکنه بد شه؟ نکنه خوششون نیاد؟ نکنه کم شه؟

ووووی....


هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 18 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:14

هیچ کی توی دفتر کارمون نیست... صدای ایر کاندیشنر میاد و توی گوش من از معین میره به ابی و بعد و بعد و بعد... خوابم میاد...صبح تا شب خوابم میاد...بعد از خواب هم سرم درد میگیره... تمام کارم شده ایمیل باز هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:14

وقتی کارشناسی بودم یه دوست عجیبی داشتم....صاحب احمقانه ترین و افراطی ترین نتیجه گیری ها و استدلالها.... اما گاهی در میانه این چرت و پرت ها چیزی شبیه یک جمله کوتاه طلایی از دهانش خارج میشد که جوابی بود هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 35 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:14

دیشب از فکر تا ۵ خوابم نبرد... صبح ساعت ۱۱ بود که با صدای زنگ تلفن از خواب پریدم... پست چی بود... بعد دیدم که استاد از ساعت ۸ صبح داره پیام میده تو گروه و کار داره با من... از ساعت ۱۲ بدون نهار نشستم هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:14

از من تعریف نکن...
از من تشکر نکن...
خوب میدونم که سلام گرگ بی طمع نیست...
از همه محبتات بیزارم...

هورمون و ذهن......
ما را در سایت هورمون و ذهن... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yekzendegi1 بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 1 ارديبهشت 1398 ساعت: 23:14